سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


آرشیو وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 6
  • بازدید دیروز: 1
  • کل بازدیدها: 8240







سلام

روزی مردی عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد اما عقرب انگشت او را نیش زد .

مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب بار دیگر او را نیش زد . رهگذری او را

دید و پرسید : برای چه عقربی را که نیش می زند نجات میدهی ؟ مرد پاسخ داد : این طبیعت

عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم چرا باید مانع

عشق ورزیدن شوم فقط به این دلیل که عقرب طبیعتا نیش میزند ؟؟


عشق ورزیدن را متوقف نساز . لطف و مهربانی خود را دریغ نکن .حتی اگر دیگران تو را بیازارند





موضوع مطلب : داستان


دوشنبه 86 مرداد 8 :: 12:10 عصر ::  نویسنده : امین

اولین شعر این وبلاگ تقدیم به شما

ای خدا غصه نخور،از تو فراری نشدم
بعد از آن حادثه، در کفر تو جاری نشدم
با وجودی که به حکم تو دلم زخمی شد،
شاکی از اینکه مرا دوست نداری نشدم!
ابر را چوب همین سادگی اش ویران کرد،
من که ویرانتر از این ابر بهاری نشدم.
ای خدا غصه نخور، باز همین می مانم.
من زمین خورده ی این ضربه ی کاری نشدم.
هرکه می خواست مرا از تو جدا سا زد، دید،
هرچه کردی  تو به من از تو فراری نشدم!!
  

 

منتظر نظرات شما هستم

 




موضوع مطلب : شعر


جمعه 86 مرداد 5 :: 12:38 عصر ::  نویسنده : امین

به نام خالق عشق

سلام

بزودی این وبلاگ به طور کامل کار خودش رو شروع می‏کنه و شما می‏تونید اینجا

1- شعرهای عاشقانه و زیبا و متن ادبی

2- داستان‏های زیبای روانشناسی ( که می‏دونم همه تون جذب می‏شین )

3- دانولد نرم افزار و برنامه و ...

و هر چه که بخواهید ببینید

منتظر نظرات شما هستم




موضوع مطلب :


جمعه 86 مرداد 5 :: 12:31 عصر ::  نویسنده : امین
<   1   2   3